- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهر چشم تندخویی گو که دل پرخون کنم کامرانی بعد ازین بی منت گردون کنم
2 از برای درد دیگر خانه خالی می کنم شادمانی نیست گر دردی ز دل بیرون کنم
3 بخت شد از ناله ام بیدار و تا خوابش برد ساعتی افسانه خوانم ساعتی افسون کنم
4 رشک نگذارد که گویم پیش غیرحال خود از حدیث درد او ترسم دلی را خون کنم
5 بیش ازین چشم جفا دارم از آن بت کاشکی میتوانستم محبت را ازین افزون کنم