-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میآشام غمت پیمانه و ساغر نمیدارد به جز تبخاله بر لب ساغر دیگر نمیدارد
2 ندانم از خدا برگشته مژگانت چه میخواهد که سر از سجده محراب ابرو برنمیدارد
3 تو بیپروا درون دل، ولی از حال او غافل که آتش آگهی از سوزش مجمر نمیدارد
4 کنم از هر نگاهت مستی دیگر چه بزمست این کسی صد رنگ می ای شوخ در ساغر نمیدارد
5 چو نقش پا ندارد بستم بالین به کنج غم که از سر در گریبانی تن ما سر نمیدارد
6 متاع صبر و آرام از دلم جستی، عجب از تو نمیدانی که گلخن غیر خاکستر نمیدارد
7 سرت گردم مگردان اینچنین یکباره محرومم که دارد سایهای سرو سهی گر بر نمیدارد
8 من بیکس هلاک گرمی داغ جنون گردم که تا شد پاسبانم چشم، از من بر نمیدارد
9 کلیم از شعر رنگین نیست بیت ساده میگوید عروس تنگدستان بیش ازین زیور نمیدارد