- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عالم از عشق در وجود آمد عشق معمار هست و بود آمد
2 در بشر کبریای عشق نمود ملک از عجز در سجود آمد
3 رد شد از صدر بارگاه شهود آن که در کار ما حسود آمد
4 عشق بر تخت از زبر نگریست عقل و لوح و قلم فرود آمد
5 هرچه اهلیت نمودن داشت همه از عشق در نمود آمد
6 نیست جز عشق و عاشق و معشوق هرچه در معرض شهود آمد
7 عقل بر کار عشق سوخت سپند شکل این گنبد کبود آمد
8 عشق صنعت نمود بی آلت بود هرچند از نبود آمد
9 جامه مجنون درد که خلعت عشق عاری از جنس تار و پود آمد
10 عشق را عشق دی و فردا نیست دیر هم زودتر ز زود آمد
11 شد جوانی و عشق و حرص به جاست شعله بنشست و خس به دود آمد
12 ز سخن بر لب «نظیری » جوش عشق در گفت و در شنود آمد