- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترکی که همی بر سمن از مشک نشان کرد یک باره سمن برگ به شمشاد نهانکرد
2 تا ساده زَنَخ بود همه قصد به دل داشت واکنون که خط آورد همه قصد بهجان کرد
3 چون زلف به خم بود مرا پشت به خم کرد چون تنگ دهان بود مرا تنگ جهان کرد
4 دل بسته مرا باز بدان بند کمرکرد خون بسته مرا باز بدان بسته میانکرد
5 گفتم که کمر باز کنی طبع دژم کرد گفتم که مرا بوسه دهی رویگرانکرد
6 در جستم و بگرفتم و بنشاندم و گفتم یارب زچنین روی نکو صبر توان کرد!
7 صد بوسه زدم بر دهن و زلفش وگفتم صد شکر مرآن راکه چنین زلف و دهانکرد