1 جام لاله پر می شد وقت بادهنوشیهاست میپرست را امروز باغ دلگشا صحراست
2 وقت میخوری دیدم گرمیی ز چشم او رند لاابالی را یار گرمخون صهباست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 داد تاراج مزن صبر نینباشته را خجل از عشق مکن طاقت پنداشته را
2 چه دلی داده به دهقانی من ابرکرم خرمنی ساخته ام دانه ناکاشته را
1 روشنگر چشم و دل ما کن شب ما را صیقل نزند تیره دلی مطلب ما را
2 دل شکر تو را از قلم شکوه نویسد باور نکند ساده دلی یا رب ما را
1 تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما
2 مست هوا میکده سایه گلیم داغ است آفتاب ز رشک ایاغ ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **