- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وان جماعت که منکران بودند منکر قطب آسمان بودند
2 جمله شان جان فشان باستغفار سر نهادند کای خدیو کبار
3 توبه کاریم از آنچه ما کردیم از سر صدق روی آوردیم
4 هر یکی بر درش شده ساجد اشک ریزان ز عشق او واجد
5 کردشان شه قبول چون دید این دادشان از نوازش او تمکین
6 بعد از آن جمله از وضیع و شریف حلقه شستند گرد شاه لطیف
7 پهلوی شه نشسته مولانا چون دو خور که زنند سر ز سما
8 شمس تبریز در سخن آمد زنده شد آنکه فهم کن آمد
9 هر یکی زان سخن بعشق پ رید هر یکی از خودی تمام برید
10 بعد از آن هر یکی سماعی داد هر یکی خوان معتبر بنهاد
11 هر یکی قدر وسع و طاقت خویش از امیر و توانگر و درویش
12 بخشش آورد و میهمانی کرد تا شود یار مهربانی کرد
13 مدتی اینچنین گذشت زمان در حضور شهان هر دو جهان
14 همه چون جام وان دو شه چون راح همه چون لیل و آن دو شه چو صباح
15 آن دو شه چون بهار و ایشان دشت همه را تازه گشته زیشان ک شت
16 شاخ و برگ درونشان پر بار رسته بیخار هر طرف گلزار
17 دیده بی پرده ای همه دیدار همه گشته در آن جهان برکار
18 در چنین عیش و در چنین وصلت همه پر نور و غرق در رحمت
19