جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

درخت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 916

غزل 916 ام از 6329 غزلیات

درخت و برگ برآید ز خاک این گوید

1 درخت و برگ برآید ز خاک این گوید که خواجه هر چه بکاری تو را همان روید

2 تو را اگر نفسی ماند جز که عشق مکار که چیست قیمت مردم هر آنچ می‌جوید

3 بشو دو دست ز خویش و بیا بخوان بنشین که آب بهر وی آمد که دست و رو شوید

4 زهی سلیم که معشوق او به خانه اوست به سوی خانه نیاید گزاف می‌پوید

5 به سوی مریم آید دوانه گر عیسیست وگر خر است بهل تا کمیز خر بوید

6 کسی که همره ساقیست چون بود هشیار چرا نباشد لمتر چرا نیفزوید

7 کسی که کان عسل شد ترش چرا باشد کسی که مرده ندارد بگو چرا موید

8 تو را بگویم پنهان که گل چرا خندد که گلرخیش به کف گیرد و بینبوید

9 بگو غزل که به صد قرن خلق این خوانند نسیج را که خدا بافت آن نفرسوید

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر درخت و برگ برآید ز خاک این گوید

شاعر شعر درخت و برگ برآید ز خاک این گوید چه کسی است ؟

شاعر شعر درخت و برگ برآید ز خاک این گوید جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر درخت و برگ برآید ز خاک این گوید در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر درخت و برگ برآید ز خاک این گوید چیست ؟

قالب شعر درخت و برگ برآید ز خاک این گوید غزل است

مضمون اصلی شعر درخت و برگ برآید ز خاک این گوید چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر