برجه از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 856

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

برجه ز خواب و بنگر نک روز روشن آمد

1 برجه ز خواب و بنگر نک روز روشن آمد دل را ز خواب برکن هنگام رفتن آمد

2 تا کی اشارت آید تو ناشنوده آری ترسم که عشق گوید کاین خواجه کودن آمد

3 رفتند خوشه چینان وین خوشه چین نشسته کز ثقل و از گرانی چون تل خرمن آمد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر