گهی که بر گل روی تو چشم از فضولی بغدادی غزل 320

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

گهی که بر گل روی تو چشم تر بگشایم

1 گهی که بر گل روی تو چشم تر بگشایم هزار سیل ز خونابه جگر بگشایم

2 گهی که رخ بگشایی سزد که بهر تماشا بهر سر مژه من دیده دگر بگشایم

3 هزار درد گره بسته در دل و نتوانم کز آن یکی بر آن سرو سیمبر بگشایم

4 ز بیم خوی تو بستم ره نظر ز جمالت ببند راه جفا تازه نظر بگشایم

5 چو خانه تیره ز بختست ز آن چه سود که آن را بآه روزن و با موج اشک در بگشایم

6 بشمع وصل چو پروانه میل سوختنم هست اگر فراق گذارد که بال و پر بگشایم

7 فضولی از رخ خوبان سزد که چشم ببندم چه لازمست که بر خود در نظر بگشایم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر