1 زمانه پندی آزادوار داد مرا زمانه چون نگری سر به سر همه پند است
2 به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری بسا کسا که به روز تو آرزومند است
3 زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه کهرا زبان نه به بند است پای در بند است
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 نیز ابا نیکوان نمایدت جنگ فند لشکر فریادنی، خواستهنی سودمند
2 قند جداکن از وی، دور شو از زهر دند هر چه به آخر بهست جان ترا آن پسند
1 از چه توبه نکند خواجه؟ که هر کجا که بود قدحی می بخورد راست کند زود هراش
1 پس تبیری دید نزدیک درخت هر گهی بانگی بجستی تند و سخت
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **