- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اشک شمعی بود یک عمر آبیار دانهام سوختن خرمن کنید از حاصل پروانهام
2 تیرهبختی فرش من آشفتگی اسباب من حلقهٔ زلف سیاه کیست یارب خانهام
3 خرمن بیحاصلان را برق حاصل میشود سیل هم از بیکسی گنجیست در وبرانهام
4 ذوق چتر شاهی و بال هما منظورکیست؟ کم نگردد سایهٔ مو از سر دیوانهام
5 رفتهام عمریست زین گلشن به یاد جلوهای گوش نه بر بوی گل تا بشنوی افسانهام
6 در زراعتگاه چرخ مجمری همچون سپند برگ دود آرد برون گر سبز گردد دانهام
7 روزگاری شد که چون چشم ندامت پیشگان بادهها ازگردش خود میکشد پیمانهام
8 سیل را تا بحر ساز محملی در کار نیست میبرد شوقت به دوش لغزش مستانهام
9 قبله خوانم یا پیمبر یا خدا یا کعبه است اصطلاح عشق بسیار است و من دیوانهام
10 عمرها شد دست من دامان زلفی میکشد جای آن دارد که از انگشت روید شانهام
11 شوخیاش از طرز پروازم تماشا کردنیست شمع رنگ بسته در بال و پر پروانهام
12 چون حباب از نشئهٔ سودای تحقیقم مپرس بسکه میبالم به خود پر میشود پیمانهام
13 عافیتها در نظر دارم ز وضع نیستی چشم بر هم بسته واکردهست راه خانهام
14 چون نفس بیدل کلید آرزوها داشتم قفل وسواس دل آخر کرد بیدندانهام