1 مزه عمر جنون بوی بهار آمده است نمک مجلس مستان به چه کار آمده است
2 نشئه فیض صبوحی زدگان بوی گل است گرد جولان کسی صبح شکار آمده است
3 طره آمیخته با عقد گهر بر رویش گلبن ناله زنجیر به بار آمده است
1 چو شمع سوختگی تر کند دماغ مرا نگاه گرم دهد روشنی چراغ مرا
2 بهار تشنه خونم شود اگر داند که آب تیغ تو سرسبز کرده باغ مرا
1 بی رخت شکوه ز بخت سیهی نیست مرا لاف طاقت زده ام کم گنهی نیست مرا
2 دیده گر جلوه گه گلشن امید شود همچو نرگس سر و برگ نگهی نیست مرا
1 سیرگاه قدح کشان مهتاب شوخی پیر دلجوان مهتاب
2 ابرو باران و روح لاله وگل صبح نوروز می کشان مهتاب