1 سخن ها رفت از بود و نبودم من از خجلت لب خود کم گشودم
2 سجود زنده مردان می شناسی عیار کار من گیر از سجودم
1 طایری از تشنگی بیتاب بود در تن او دم مثال موج دود
2 ریزه ی الماس در گلزار دید تشنگی نظاره ی آب آفرید
1 جهان ما که پایانی ندارد چو ماهی در یم ایام غرق است
2 یکی بر دل نظر وا کن که بینی یم ایام در یک جام غرق است
1 عهد حاضر فتنه ها زیر سر است طبع ناپروای او آفت گر است
2 بزم اقوام کهن برهم ازو شاخسار زندگی بی نم ازو
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران