- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دمی که تیغ تو خون مرا بحل گیرد هجوم ناز سراپای من به دل گیرد
2 کجاست اشک که در عالم خیال توام هزار آینه با جلوه متصل گیرد
3 مزاج عاشق و آسودگی به آن ماند که شعله رنگ هواهای معتدل گیرد
4 به حیرت است نگاه ادب سرشت وفا که شمع خلوت آیینه مشتعل گیرد
5 بهار عمر و طراوت زهی خیال محال مگر حیا عرض از طبع منفعل گیرد
6 کسی برد چو نگه لذت شناسایی که نقش خویش به هر جلوه مضمحل گیرد
7 خوشمکه نالهام امروز خصم خودداریست چو سرو تا به کی آزادگی به گل گیرد
8 کفیل وحشت هر ذرهام چو شور جنون کسی که نگذرد از خود مرا خجل گیرد
9 ز شرم ِ بیدلی خویش آب میگردم مباد آینه پیش تو نام دلگیرد