-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی زان سر رسد به بیسر و باسر اشارتی
2 زان رنگ اشارتی که به روز الست بود کآمد به جان مؤمن و کافر اشارتی
3 زیرا که قهر و لطف کز آن بحر دررسید بر سنگ اشارتی است و به گوهر اشارتی
4 بر سنگ اشارتی است که بر حال خویش باش بر گوهر است هر دم دیگر اشارتی
5 بر سنگ کرده نقشی و آن نقش بند او است هر لحظه سوی نقش ز آزر اشارتی
6 چون در گهر رسید اشارت گداخت او احسنت آفرین چه منور اشارتی
7 بعد از گداز کرد گهر صد هزار جوش چون میرسید از تف آذر اشارتی
8 جوشید و بحر گشت و جهان در جهان گرفت چون آمدش ز ایزد اکبر اشارتی
9 ما را اشارتی است ز تبریز و شمس دین چون تشنه را ز چشمه کوثر اشارتی