لوح دل را اگر از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 124

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

لوح دل را اگر از نقش خطا ساده کنی

1 لوح دل را اگر از نقش خطا ساده کنی خویش را آینۀ حسن خدا داده کنی

2 تا نگردد دلت از نائرۀ عشق کباب طمع خام بود گر هوس باده کنی

3 خانه را پاک کن از غیر که یار است غیور پاک زیبندۀ پاکست که آماده کنی

4 تا ز خلوت نرود دیو، کجا شایان است هوس آمدن روی پریزاده کنی

5 رستمی گر تو به این زال جهان رو نکنی یا نریمانی اگر پشت به این ماده کنی

6 تا توانی در خلوتگه دل را بر بند ور نه کی منع توان از دل بگشاده کنی

7 سر بلندی ز تو ای سرور من، نیست هنر هنر آنست که غمخواری افتاده کنی

8 دل بکوی تو فرستادم و امید بود بپذیریّ و نگاهی بفرستاده کنی

9 مفتقر خواجۀ من بندۀ آزادۀ تست چه شود گر نظری جانب آزاده کنی

عکس نوشته
کامنت
comment