- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لوح دل را اگر از نقش خطا ساده کنی خویش را آینۀ حسن خدا داده کنی
2 تا نگردد دلت از نائرۀ عشق کباب طمع خام بود گر هوس باده کنی
3 خانه را پاک کن از غیر که یار است غیور پاک زیبندۀ پاکست که آماده کنی
4 تا ز خلوت نرود دیو، کجا شایان است هوس آمدن روی پریزاده کنی
5 رستمی گر تو به این زال جهان رو نکنی یا نریمانی اگر پشت به این ماده کنی
6 تا توانی در خلوتگه دل را بر بند ور نه کی منع توان از دل بگشاده کنی
7 سر بلندی ز تو ای سرور من، نیست هنر هنر آنست که غمخواری افتاده کنی
8 دل بکوی تو فرستادم و امید بود بپذیریّ و نگاهی بفرستاده کنی
9 مفتقر خواجۀ من بندۀ آزادۀ تست چه شود گر نظری جانب آزاده کنی