- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لوحهستی یک قلم از نقش قدرت عاری است آمد ورفت نفس مشق خط بیکاری است
2 از ره غفلت، عدم را، هستی اندیشیدهایم شبهه تقریریم و استفهام ما انکاری است
3 ذرهایم اما به جشم خود گران !فتادهایم اندکی همچون به عرض آمد همان بسیاری است
4 پسمل ناز،کهام یاربکه از توفان شوق هر سر مویم چو مژگان مایهٔ خونباری است
5 دیده کو تا بنگرد کامروز سروناز من همچو عمر عاشقانسرگرمخوشرفتاری است
6 از خمار ناتوانیها چسان آید برون سایهٔ مژگان نگاهش را شب بیماری است
7 هرکه را حسرت، شهید تیغ بیدادش کند هر دو عالم عرض یک آغوش زخم کاری است
8 با همه وارستگی سودا تغافلپیشه نیست موی مجنون در تلافیهای بیدستاری است
9 عقدهٔ اشکی اگر باقیست دل خون میخورد تا بود یک غنچه این باغ از شکفتن عاری است
10 عالمی با فتنه میجوشد ز مرگ اغنیا خواب این ظالمسرشتان بدتر از بیداری است
11 گردن تسلیم مشتاقان ز مو باریکتر بر سر ما همچو آب، احکام تیغت جاری است
12 از من بیدل قناعتکن به فریاد حزین همچو تار ساز نقد ناتوانان زاری است