دلبر برفت و درد دلم را دوا از حسین خوارزمی غزل 92

حسین خوارزمی

آثار حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

دلبر برفت و درد دلم را دوا نکرد

1 دلبر برفت و درد دلم را دوا نکرد آن شوخ بین که بر من مسکین چه‌ها نکرد

2 زان نور چشم چشم وفا داشتم دریغ کز عین مردمی نظری سوی ما نکرد

3 گفتم هزار حاجت جانم روا کند ناگه روانه گشت و یکی را دوا نکرد

4 خون دل شکسته من بی بهانه ریخت واندیشه نیز از دیت خونبها نکرد

5 اینم ز هجر صعب تر آمد که آن صنم وقت رحیل یاد من مبتلا نکرد

6 او شاه ملک حسن و جمالست و من گدا از شه غریب نیست که یاد گدا نکرد

7 مهر و وفا مجوی حسین از مهی که او با هیچکس چو عمر گرامی وفا نکرد

عکس نوشته
کامنت
comment