-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلبرم گر به تبسّم لب خود باز کند کی مسیحا به جهان دعوی اعجاز کند؟
2 دین و دل، هر دو به یکبار به تاراج برد در صف سیمبران گر سخن آغاز کند!
3 رونق مهر و قمر افکند از اوج فلک زلف شبگون، رخ مه رو، اگر ابراز کند
4 ببرد صبر و شکیبم اگر آن لُعبت ناز بهر صید دل من، حمله چنان باز کند!
5 خلّج و تبّت و چین است مگر منظر او کاین چنین دلبری و عشوهٔ طنّاز کند؟
6 به یکی جو نخرم سلطنت ملک جهان بت غارتگر من، گر هوس ناز کند
7 وصل دلدار صبوحی نتوان شد حاصل هر زمان هجر تو را شعبدهای ساز کند