حکایت لب شیرین عبارتت از سحاب اصفهانی غزل 95

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

حکایت لب شیرین عبارتت به عبارت

1 حکایت لب شیرین عبارتت به عبارت چو آورم نچشد کام شهد غیر مرارت

2 فزون ز مژده ی وصل است خرمی تو قاصد مگر بسوی من آری ز مرگ غیر بشارت

3 علاج گریه ی من زآن نمیکنی تو که دارد ز آب دیده ی من باغ خوبی تو نضارت

4 دلا نهاد هر آنکس بنای خانه ی غم را نخست ریخت ز خاکستر تو طرح عمارت

5 گرفته ام عوض نیم جان ز لعل تو جانها زیان بجان مرسادش که کرده وضع تجارت

6 باو نداشتم اول گمان اینهمه خوبی چو ذره ی که بخورشید بنگرد به حقارت

7 (سحاب) کشور دل را بدیگری نسپارد که نیست جز تو کسی را به ملک حسن امارت

عکس نوشته
کامنت
comment