- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حکایت لب شیرین عبارتت به عبارت چو آورم نچشد کام شهد غیر مرارت
2 فزون ز مژده ی وصل است خرمی تو قاصد مگر بسوی من آری ز مرگ غیر بشارت
3 علاج گریه ی من زآن نمیکنی تو که دارد ز آب دیده ی من باغ خوبی تو نضارت
4 دلا نهاد هر آنکس بنای خانه ی غم را نخست ریخت ز خاکستر تو طرح عمارت
5 گرفته ام عوض نیم جان ز لعل تو جانها زیان بجان مرسادش که کرده وضع تجارت
6 باو نداشتم اول گمان اینهمه خوبی چو ذره ی که بخورشید بنگرد به حقارت
7 (سحاب) کشور دل را بدیگری نسپارد که نیست جز تو کسی را به ملک حسن امارت