-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ابر سرمایه گر از چشم تر ما ببرد لوث آلودگی از دامن دنیا ببرد
2 طالع دون چو قوی گشت حریفش نشویم گو هما سایه دولت ز سر ما ببرد
3 تیغ بیداد تو چون کشور دل بگشاید ناوکت مژده این فتح باعضا ببرد
4 خانه صبر و خرد رفتی و بس نیست که باز مژه ات نقب بگنجینه دلها ببرد
5 چشم مست تو حریفیست که گر یابد دست عکس را از دل آئینه به یغما ببرد
6 قدر کالای مرا سیل نکو می داند که اگر نیک و گر بد همه یکجا ببرد
7 کم مبین خاری ما را که باین بیقدری سیل از خار و خسم تحفه بدریا ببرد
8 روغن از مغز قلم می کشد اندیشه من کز دماغ خردم خشکی سودا ببرد
9 خاک بادا بسر طاقت و صبر تو کلیم دردسر چند کسی پیش مسیحا ببرد