ز آفتاب سعادت از جلال الدین محمد مولوی غزل 477

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ز آفتاب سعادت مرا شراباتست

1 ز آفتاب سعادت مرا شراباتست که ذره‌های تنم حلقه خراباتست

2 صلای چهره خورشید ما که فردوسست صلای سایه زلفین او که جناتست

3 به آسمان و زمین لطف ایتیا فرمود که آسمان و زمین مست آن مراعاتست

4 ز هست و نیست برون‌ست تختگاه ملک هزار ساله از آن سوی نفی و اثباتست

5 هزار در ز صفا اندرون دل بازست شتاب کن که ز تأخیرها بس آفاتست

6 حیات‌های حیات آفرین بود آن جا از آنک شاه حقایق نه شاه شهماتست

7 ز نردبان درون هر نفس به معراجند پیاله‌های پر از خون نگر که آیاتست

8 در آن هوا که خداوند شمس تبریزیست نه لاف چرخه چرخ‌ست و نی سماواتست

عکس نوشته
کامنت
comment