- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا وین شب تاریک هجران سرنمی آید مرا
2 دل همیخواهد که جان در پایش افشانم ولی یکنفس آن بیوفا بر سر نمی اید مرا
3 طالع شوریده بین کان مایهٔ شوریدگی بی خبر یکبار از در در نمی اید مرا
4 ازطرب شیرینترست آن نوش لب لیکن حسود قامت چون نخل او در بر نمی آید مرا
5 بخت بدبین کز پیامی خاطر ما خوش نکرد آرزوئی از نکویان بر نمی آید مرا
6 زرد شد برک نهال عیش در دل سالهاست لاله رخساری بچشم تر نمی آید مرا
7 من زرندی و نظر بازی نخواهم توبه کرد هیچ کاری فیض ازین خوشتر نمی آید مرا