فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی
فیض کاشانی

آفتاب وصل جانان بر نمی آید از فیض کاشانی غزل 24

غزل 24 ام از 1187 غزلیات

آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا

1 آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا وین شب تاریک هجران سرنمی آید مرا

2 دل همیخواهد که جان در پایش افشانم ولی یکنفس آن بیوفا بر سر نمی اید مرا

3 طالع شوریده بین کان مایهٔ شوریدگی بی خبر یکبار از در در نمی اید مرا

4 ازطرب شیرینترست آن نوش لب لیکن حسود قامت چون نخل او در بر نمی آید مرا

5 بخت بدبین کز پیامی خاطر ما خوش نکرد آرزوئی از نکویان بر نمی آید مرا

6 زرد شد برک نهال عیش در دل سالهاست لاله رخساری بچشم تر نمی آید مرا

7 من زرندی و نظر بازی نخواهم توبه کرد هیچ کاری فیض ازین خوشتر نمی آید مرا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا

شاعر شعر آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا چه کسی است ؟

شاعر شعر آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا فیض کاشانی می باشد.

شعر آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا چیست ؟

قالب شعر آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا غزل است

مضمون اصلی شعر آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر