شکر ایزد را که تا از سنایی غزنوی قصیده-قطعه 58

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

شکر ایزد را که تا من بوده‌ام

1 شکر ایزد را که تا من بوده‌ام حرص و آزم ساعتی رنجه نکرد

2 هیچ خلق از من شبی غمگین نخفت هیچ کس روزی ز من خشمی نخورد

3 از طمع هرگز ندادم پشت خم وز حسد هرگز نکردم روی زرد

4 نیستم آزاد مرد ار کرده‌ام یا کنم من قصد هیچ آزاد مرد

5 با سلامت قانعم در گوشه‌ای خالی از غش فارغ از ننگ و نبرد

6 چند چیزک دوست دارم زین جهان چون گذشتی زین حدیث اندر نورد

7 جامهٔ نو جای خرم بوی خوش روی خوب و کتب حکمت تخت نرد

8 یار نیک و بانگ رود و جام می دیگ چرب و نان گرم آب سرد

9 برنگردم زین سخن تا زنده‌ام گر خرد داری تو زین هم بر نگرد

10 گرد غم بنشان به می خوردن ز عمر پیش از آن کز تو برآرد چرخ گرد

11 نسیه را بر نقد مگزین و بکوش تا نباشی یک زمان از عیش فرد

عکس نوشته
کامنت
comment