- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی روی دل افروزت چراغ منظر دیده خیال خال هندویت مقیم کشور دیده
2 ندارد مجلس روحانیان بی عارضت نوری در آ در مصر جان ای آفتاب خاور دیده
3 اگر محرم نباشد دیده و دل در حریم تو فرو شویم بخون دل سواد ابتر دیده
4 چو در دل بگذرانم آرزوی لعل میگونت لبالب سازم از خوناب حسرت ساغر دیده
5 چرا از پهلوی من در بلای دیده افتد دل همان بهتر که نگشایم بروی دل در دیده
6 چو بینم شمع رخسار ترا در دیده دل خواهد که چون پروانه گردد هر نفس گرد سردیده
7 گره شد غنچه ها از اشک گلگون خار مژگان را همینست از نهال آرزومندی بر دیده
8 براید آیت رحمت بفالم زان خط مشگین چو بهر دیدن رویت گشایم دفتر دیده
9 ز روی لطف اگر مانی قدم بر چشم مشتاقان نثار مقدمت سازد فغانی گوهر دیده