زهی روی دل افروزت از بابافغانی شیرازی غزل 516

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

زهی روی دل افروزت چراغ منظر دیده

1 زهی روی دل افروزت چراغ منظر دیده خیال خال هندویت مقیم کشور دیده

2 ندارد مجلس روحانیان بی عارضت نوری در آ در مصر جان ای آفتاب خاور دیده

3 اگر محرم نباشد دیده و دل در حریم تو فرو شویم بخون دل سواد ابتر دیده

4 چو در دل بگذرانم آرزوی لعل میگونت لبالب سازم از خوناب حسرت ساغر دیده

5 چرا از پهلوی من در بلای دیده افتد دل همان بهتر که نگشایم بروی دل در دیده

6 چو بینم شمع رخسار ترا در دیده دل خواهد که چون پروانه گردد هر نفس گرد سردیده

7 گره شد غنچه ها از اشک گلگون خار مژگان را همینست از نهال آرزومندی بر دیده

8 براید آیت رحمت بفالم زان خط مشگین چو بهر دیدن رویت گشایم دفتر دیده

9 ز روی لطف اگر مانی قدم بر چشم مشتاقان نثار مقدمت سازد فغانی گوهر دیده

عکس نوشته
کامنت
comment