زهی حیات ابد از لبت از بابافغانی شیرازی غزل 9

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

زهی حیات ابد از لبت حوالهٔ ما

1 زهی حیات ابد از لبت حوالهٔ ما دمی وصال تو عمر هزارسالهٔ ما

2 زآب دیده برد سیل خانهٔ مردم رسول اشک چو پیش آورد رسالهٔ ما

3 چو با تو زاری احباب درنمی‌گیرد چه سود از آنکه جهان گیرد آه و نالهٔ ما

4 دمی که بر سر خوان وصال مهمانیم فلک ز رشک به تلخی دهد نوالهٔ ما

5 دوای چهرهٔ زرد از طبیب پرسیدم به عشوه گفت که یک جرعه از پیالهٔ ما

6 چو گفتمش چه گلست اینکه هیچ خارش نیست شکفته گشت که رخسار همچو لالهٔ ما

7 دریغ و درد فغانی که از نعیم وصال نوالهٔ جگر خسته شد حوالهٔ ما

عکس نوشته
کامنت
comment