1 ز بی کاهی امشب ستور فقیر بجز عون و عون کار دیگر نداشت
2 ز شب تادم صبح بر یاد کاه نظر از ره کهکشان برنداشت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 خوش است بزم ولی پر ز خائن راز است سخن به رمز بگویم که غیر، غماز است
2 که بر خزانهٔ این رازهای پنهان زد؟ که قفل تافته افتاده است و در باز است
1 رسید و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت تواضعی که به ابرو کنند، کرد و گذشت
2 نوازشم به جواب سلام اگر چه نداد تبسمی ز لب نوشخند کرد و گذشت
1 تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد ملکت سرمدیش نامزد فرمان باد
2 آن عصایی که شکست سر قیصر با اوست پیش قصرت به سر دست کمین دربان باد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به