- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نی همین صد روزن از تیر تو بر جسم من است سایه ام را هم ازو صد داغ چون من بر تن است
2 بی رخت از غیر می خواهم بدوزم دیده را این که می بینی بچشمم نیست مژگان سوزن است
3 چون نیندازم برون خود را ز پیراهن چو مار بر تنم ماریست هر تاری که در پیراهن است
4 سنبلت را باد اگر برداشت از رویت مرنج مزرع حسن رخت را خوشه چین خرمن است
5 از مسیحا نیست کم در روح بخش بوی گل غنچه بهر آن مسیحا مریم آبستن است
6 هست شاهد بر جفاهای زلیخای هوا یوسف گل را که چندین چاکها بر دامن است
7 سوخت از سر تا قدم خود را فضولی بهر دوست شمع بزم دوست شد او را چه باک از دشمن است