جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ماجرای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 108

مثنوی معنوی 108 ام از 6329 دفتر دوم

ماجرای شمع با پروانه تو

1 ماجرای شمع با پروانه تو بشنو و معنی گزین ز افسانه تو

2 گر چه گفتی نیست سر گفت هست هین به بالا پر مپر چون جغد پست

3 گفت در شطرنج کین خانهٔ رخست گفت خانه از کجاش آمد بدست

4 خانه را بخرید یا میراث یافت فرخ آنکس کو سوی معنی شتافت

5 گفت نحوی زید عمروا قد ضرب گفت چونش کرد بی جرمی ادب

6 عمرو را جرمش چه بد کان زید خام بی گنه او را بزد همچون غلام

7 گفت این پیمانهٔ معنی بود گندمی بستان که پیمانه‌ست رد

8 زید و عمرو از بهر اعرابست و ساز گر دروغست آن تو با اعراب ساز

9 گفت نی من آن ندانم عمرو را زید چون زد بی‌گناه و بی‌خطا

10 گفت از ناچار و لاغی بر گشود عمرو یک واو فزون دزدیده بود

11 زید واقف گشت دزدش را بزد چونک از حد برد او را حد سزد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ماجرای شمع با پروانه تو

شاعر شعر ماجرای شمع با پروانه تو چه کسی است ؟

شاعر شعر ماجرای شمع با پروانه تو جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر ماجرای شمع با پروانه تو در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ماجرای شمع با پروانه تو چیست ؟

قالب شعر ماجرای شمع با پروانه تو مثنوی معنوی است

مضمون اصلی شعر ماجرای شمع با پروانه تو چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر