-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سنگها اندر کف بوجهل بود گفت ای احمد بگو این چیست زود
2 گر رسولی چیست در مشتم نهان چون خبر داری ز راز آسمان
3 گفت چون خواهی بگویم آن چههاست یا بگویند آن که ما حقیم و راست
4 گفت بوجهل این دوم نادرترست گفت آری حق از آن قادرترست
5 از میان مشت او هر پاره سنگ در شهادت گفتن آمد بی درنگ
6 لا اله گفت و الا الله گفت گوهر احمد رسول الله سفت
7 چون شنید از سنگها بوجهل این زد ز خشم آن سنگها را بر زمین