ننگ آن خانه که مهمان ز سر از عارف قزوینی تصنیف 9

عارف قزوینی

آثار عارف قزوینی

عارف قزوینی

ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود (حبیبم)

1 ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود (حبیبم) جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود (برود)

2 گر رود «شوستر» از ایران رود ایران بر باد (حبیبم) ای جوانان مگذارید که ایران برود (برود)

3 بجسم مرده جانی، تو جان یک جهانی تو گنج شایگانی، تو عمر جاودانی

4 ***** *****

5 شد مسلمانی ما، بین وزیران تقسیم هرکه تقسیمی خود کرد به دشمن تقدیم

6 حزبی اندر طلبت بر سر این رأی مقیم کافریم ار بگذاریم که ایمان برود

7 مشت دزدی شده امروز در این ملک وزیر تو در این مملکت امروز خبیری و بصیر

8 دست بر دامنت آویخته یک مشت فقیر تو اگر رفتی از این مملکت عنوان برود

9 شد لبالب دگر از حوصله پیمانۀ ما دزد خواهد به زمختی ببرد خانۀ ما

10 ننگ تاریخی عالم شود افسانۀ ما بگذاریم اگر «شوستر» از ایران برود

11 سگ چوپان شده با گرگ چو لیلی و مجنون پاسبان گله امروز شبانی است جبون

12 شد به دست خودی این کعبۀ دل کن فیکون یار مگذار کز این خانۀ ویران برود

13 تو مرو گر برود جان و تن و هستی ما کور شد دیدۀ بدخواه ز همدستی ما

14 در فراقت به خماری بکشد مستی ما نالۀ عارف از این درد به کیوان برود

عکس نوشته
کامنت
comment