مباش غره به عهد قدیم و یار از قدسی مشهدی غزل 411

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

مباش غره به عهد قدیم و یار کهن

1 مباش غره به عهد قدیم و یار کهن که هفته‌ای چو شود، خاربن شود گلبن

2 به جذب حادثه شد پیکرم چنان مشتاق که پا نخورده به سنگم، کبود شد ناخن

3 میان عاشق و معشوق، راز دل گفتن همین بس است که آزار لب نداد سخن

4 نهفته حیف نباشد چنان گل رویی؟ خدای را که رخ آلوده نقاب مکن

5 ز کار خود نگشوده‌ام گره، چرا قدسی زمانه نی شکند ناخن مرا در بن؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر