- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز تنگی منفعل گردید دل آفاق پیدا شد گهر از شرم کمظرفی عرقها کرد دریا شد
2 ز خود غافل گذشتی فال استقبال زد حالت نگاه از جلوه پیش افتاد امروز تو فردا شد
3 تماشای غریبی داشت بزم بیتماشایی فسونهای تجلی آفت نظاره ما شد
4 به وهم هوش تاکی زحمت این تنگنا بردن خوشا دیوانهای کز خویش بیرون رفت و صحرا شد
5 نفهمیدند این غفلت سوادان معنی صنعی نظرها بر کجی زد خط خوبان هم چلیپا شد
6 چو برگردد مزاج از احتیاط خود مشو غافل سلامت سخت میلرزد بر آن سنگی که مینا شد
7 درین میخانه خواهی سبحهگردالخواه ساغرکش همین هوشی که ساز توست خواهد بیخودیها شد
8 به نومیدی نشستم آنقدر کز خویشتن رفتم درین ویرانه چون شمعم همان واماندگی پا شد
9 نشد فرصت دلیل آشیان پروانهٔ ما را شراری در فضای وهم بال افشاند و عنقا شد
10 تأمل رتبهٔ افکار پیدا می کند بیدل به خاموشی نفسها سوخت مریم تا مسیحا شد