- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حالت از تنگی جا غنچه بکنج دهنست چکند، ساخته با گوشه خود بیوطنست
2 پستی پایه چو غواص شگونست مرا پر ز یوسف بود آن چاه که در راه منست
3 چند در خانه اش آتش فتد از پرتو تو زین ستم آینه در فکر جلای وطنست
4 از جنونم بسوی عقل دلالت مکنید گمشدن بهتر از آن ره که درو راهزنست
5 روز محشر که نشانها زشهیدان طلبند کشته تیغ تو آنست که خونین کفنست
6 بکر معنی را، مشاطه سخن فهمانند ناخن دخل بجا شانه زلف سخنست
7 حسن و عشق از همشان نیست جدائی هرگز آنقدر هست که آن یوسف و این پیرهنست
8 جز نمک باری در قافله اشکم نیست دیده ام تاجر کان نمک آن دهنست
9 گرمی آخر شده در فکر باش کلیم سخن تازه مگر کم ز شراب کهنست