1 احوال ناتوانی ایام خویشتن در مجلس رفیع تو گفتن ثواب نیست
2 داریم دلبری که چو روی و چو موی او گلبرگ نوشکفته و مشک بتاب نیست
3 در بند خواب او همه حیران بمانده ایم او نیم مست گشته و ما را شراب نیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 غنچه دو اسبه رسید با سپه ضیمران پهلوی گلگونشان کوفته از ضیم ران
2 سینه هامون گرفت جوشن ازرق شعار نیزه ی اغصان نمود بیرق اخضر عیان
1 اگر چو قوس قزح جمله تن، دهان دارم وگر چو چشمهٔ خورشید صد زبان دارم
2 وگر، چو جان سخنپیشه معانی بین فراز کنگرهٔ عرش آشیان دارم
1 خهی شاه انجم و فی الله ظلک نهادی قدم در حریم مبارک
2 بجائی رسیدی که یک برق لمعت سواد شب و روز عالم کند حک
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **