-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رواج جهل مرکب رسیده است بجائی که کرده هر مگسی خویشرا خیال همائی
2 ز طور مرتبه موسوی فرود نیاید بدست کور گر افتد درین زمانه عصائی
3 ز رغم مائده عیسوی بخویش ببالد اگر چه کاسه خالی بود بدست گدائی
4 زند ز نغمه داود طعنه صوت صدایش زمانه بر گلوی هر خری که بست درائی
5 ز خاک بیمدد دستگیر هر که نخیزد زند بافسر خورشید نخوتش سرپائی
6 نیاز و عجز گدایانه می خرند و ندارند مروتی که گدائی از آن رسد بنوائی
7 ز دانه خرمن اهل غرور مایه ندارد رود بغارت اگر برخورد بکاهربائی
8 تمام در شب تاریک جهل، یوسف وقتند سری بر آور ای شمع امتیاز کجائی
9 همه ببانگ سگ نفس می روند بمنزل عجب تر اینکه به از خضر جسته راهنمائی
10 کلیم خاطر روشن زغم چه عکس پذیرد بر آینه تیرگی است زنگ زدائی