ذره ذره نور حق را جلوه گاهی از فیض کاشانی غزل 111

1 ذره ذره نور حق را جلوه گاهی دیگر است یک بیک بر وحدت ذاتش گواهی دیگر است

2 اهل دل ببنند در هر ذره از حق جلوه هر دم ایشانرا برخسارش نگاهی دیگر است

3 دیده حق بین نه بیند غیر حق در هر چه هست لاجرم او را بهر جا سجده گاهی دیگر است

4 عاقلان جویند حق را در برون خویشتن عاشقانرا از درون با دوست راهی دیگر است

5 مینماید جلوه او در هر چه دارد هستیئی لیک او را پیش خوبان جلوه گاهی دیگر است

6 آنچه مطلوبست یکچیزست نزد هر که هست لیک هر کس را بهرچیزی نگاهی دیگر است

7 عاشقانرا در درون جان زشوقش نالهاست هر نفس کایشان زنند آن دود آهی دیگر است

8 صبر برهجران آن آرام جان باشد گناه زنده بودن در فراق او گناهی دیگر است

9 نیست کس را غیرظل حق پناهی در جهان گر چه جاهل را گمان کورا پناهی دیگراست

10 گر غنی را از متاع اینجهان عزاست و جاه بینوا را روز محشر عزوجاهی دیگراست

11 پادشاه صورت ار دارد سپاه بیکران از ملک درویش آگه را سپاهی دیگراست

12 فیض را یکسو و یکرویست تا باشد نظر گر چه هر سویش بهر رو قبله گاهی دیگر است