غم عشق تو را دلهای ویران از سحاب اصفهانی غزل 299

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

غم عشق تو را دلهای ویران خانه بایستی

1 غم عشق تو را دلهای ویران خانه بایستی که آن گنج است و جای گنج در ویرانه بایستی

2 به آسانی نشاید زین دوره پی برد بر مقصد ره دیگر میان کعبه و بتخانه بایستی

3 به دل دادند شوق و ناله این را سوختن آن را که گل را عندلیب و شمع را پروانه بایستی

4 سر زلف دلاویز بتی زان دام دلها شد که زنجیری به پای این دل دیوانه بایستی

5 به یاد افسانه ی مهر و وفا دارم بسی اما تو را ای بی وفا گوشی بر این افسانه بایستی

6 به ترک باده پیمان بسته ام با زاهد و اکنون برای امتحان من یکی پیمانه بایستی

7 نبایستی که زاهد پی برد نشئه صهبا و گرنه در جهان هر مسجدی میخانه بایستی

8 (سحاب) از کوی او گیرم ز جور مدعی رفتم از او یک لحظه بایستی صبوری یا نه بایستی

عکس نوشته
کامنت
comment