مطرب ترانه ای که دماغم از اسیر شهرستانی غزل 286

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

مطرب ترانه ای که دماغم رسیده است

1 مطرب ترانه ای که دماغم رسیده است از آب شعله میوه باغم رسیده است

2 آیینه خانه دل بیدار گشته ام این پرتو از کدام چراغم رسیده است

3 مجنون به گرد جوش و خروشم نمی رسد بوی بهار دل به دماغم رسیده است

4 در پای سرو شیشه و گل جوش می زند زین باده تا دماغ ایاغم رسیده است

5 دیوانگی برو که نبینی خمار غم دایم به دولت تو دماغم رسیده است

6 هر دم گلش به رنگ دگر غنچه می شود حرف لبت به گوش ایاغم رسیده است

7 در راه گفتگوی تو غیر از اسیر نیست کی جستجوی کس به سراغم رسیده است

عکس نوشته
کامنت
comment