چاره خاموشی بود هر جا سخن در شیر از کلیم غزل 154

چاره خاموشی بود هر جا سخن در شیر نیست

1 چاره خاموشی بود هر جا سخن در شیر نیست تیر بر سنگ آزمودن جز زیان تیر نیست

2 گر بخلق الفت نمی گیرم گناه من بدان طینت ابنای دهر از خاک دامن گیر نیست

3 خواری و عزت درین محنت سرا یکسان بود آستان و مسندی در خانه زنجیر نیست

4 مادر گیتی که باشد نار پستان زین انار خون بود گر بهره ای طفلان شیر نیست

5 عاشق و معشوق بی آمیزش هم ناقصند شاهد این مدعی به از کمان و تیر نیست

6 کار فردا با کریمی دان که آن از شوق عفو عذرها را نشنود گر بدتر از تقصیر نیست

عکس نوشته
کامنت
comment