- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خاک آن بادیم کو بر آستانت بگذرد یا شبی بر چین زلف دلستانت بگذرد
2 بعد ازین چون گرم شد بازار خورشید رخت مشتری مشنو که: از پیش دکانت بگذرد
3 ابروانی چون کمان داری و خلقی منتظر تا کرا دوزی؟ به تیری کز کمانت بگذرد
4 نام من فرهاد کردند از پریشانی، ولی در زمان شیرین شود گر بر زبانت بگذرد
5 پیش تیر غم نشان کردی دلم را وانگهی من در آن تشویش کان تیر از نشانت بگذرد
6 در ضمیر نازک اندیشت ز باریکی سخن پیکر مویی شود تا بر دهانت بگذرد
7 نیست در عشق اوحدی را جز به زاری دسترس وین نه پیکانیست کز برگستوانت بگذرد