-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بوی کین هرگز کسی نشنیده از آب و گلم گر به خس آتش فتد از مهر میسوزد دلم
2 چون قلم دارم سر تسلیم را در زیر تیغ هرکسم سر میزند گویی که خط باطلم
3 نشئه آگاهیم، لیکن درین نخجیرگاه بر سر تیر همه مانند صید غافلم
4 از در و دیوار میگیرم سراغ مرگ را رهنورد ماندهام در آرزوی منزلم
5 شمع را مانم که از سیر و سلوکم ناامید هرکجا هستم زاشک خویشتن اندر گلم
6 لالهوارم دل ز غم صد چاک شد در بیکسی هیچکس ننهاد غیر از داغ دستی بر دلم
7 آرزوی یک دل از من در جهان حاصل نشد مایه نومیدیم، گویی جواب سائلم
8 بیثمر نخلم، مرا یاری به غیر سایه نیست سایه خود با خاک یکسانست بنگر حاصلم
9 تا قیامت خار غم در جان نمیماند کلیم گر ز دل بیرون نمیآید، برآید از گلم