دوش دور از رویت ای جان جانم از سعدی شیرازی غزل 130

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت

1 دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت

2 در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد با پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت

3 کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل شحنه عشقت سرای عقل در طبطاب داشت

4 نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت

5 دیده‌ام می‌جست و گفتندم نبینی روی دوست خود درفشان بود چشمم کاندر او سیماب داشت

6 ز آسمان آغاز کارم سخت شیرین می‌نمود کی گمان بردم که شهدآلوده زهر ناب داشت

7 سعدی این ره مشکل افتادست در دریای عشق اول آخر در صبوری اندکی پایاب داشت

عکس نوشته
کامنت
comment