- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت
2 در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد با پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت
3 کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل شحنه عشقت سرای عقل در طبطاب داشت
4 نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت
5 دیدهام میجست و گفتندم نبینی روی دوست خود درفشان بود چشمم کاندر او سیماب داشت
6 ز آسمان آغاز کارم سخت شیرین مینمود کی گمان بردم که شهدآلوده زهر ناب داشت
7 سعدی این ره مشکل افتادست در دریای عشق اول آخر در صبوری اندکی پایاب داشت