دوش ناگاه نعره یی بر خاست از کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

دوش ناگاه نعره یی بر خاست

1 دوش ناگاه نعره یی بر خاست که دگر باره جنگ کرانست

2 مرگ دیدم بمرگ تا زنده که همی باز گشت نتوانست

3 با یکی از هنروران که بر او حل اشکال عقل آسانست

4 گفتم ای دوست باز می بینی کار عالم که چون پریشانست؟

5 گفت آری قران نحسین است وین خصومت نتیجۀ آنست

6 گفتم آخر نه جمله هفت اقلیم زیر دوران چرخ گردانست؟

7 دور و نزدیک جاودان زبرش دور مریخ و سیر کیوانست

عکس نوشته
کامنت
comment