-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش در بزم تو دیدم ز دل خود سرخویش آنچه پروانه ندیدست زبال و پر خویش
2 منعم از ناله چرا فاش چو شد راز نهان چیست در خانه که من قفل زنم بر در خویش
3 خانه زاد جگر سوخته ماست همان ناله هر چند بافلاک رساند سر خویش
4 یکتن از اهل وفا نیست بخونگرمی من باورت گر نبود پرس هم از خنجر خویش
5 تنگ چشمی فلک بیش از آنستکه بود نگذارد که نشینیم بخاکستر خویش
6 مرهم داغ جنون خاک سر کوی کسی است ایخوش آنروز که آنخاک کنم بر سر خویش
7 پاره دل گره رشته اشکست کلیم این گره باز کن از کار دو چشم تر خویش