- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش دیده تا فرششدن، پای نگار آمد پیش
2 میکشد شاهد مقصود ز رخساره نقاب دیده گو بر سر کار آی، که کار آمد پیش
3 یار میآید و غم میرود ای مرغ چمن مژدگانی که خزان رفت و بهار آمد پیش
4 از گروهی که بر افلاک نظر دوختهاند اختر سعد، یکی را ز هزار آمد پیش
5 چه کند شرطه ازین بیش به دریای امید کشتیام تا به میان رفت، کنار آمد پیش
6 حسن میخواست که با عشق کند محکم، عهد شوق گامی دو سه از بهر قرار آمد پیش
7 کاروانهای عزیزان به کجا کرد سفر؟ چون ازیشان نه پیاده نه سوار آمد پیش؟
8 بزم را دور طرب گرنه به انجام رسید نفس شیشه می چون به شمار آمد پیش؟
9 بی الم نیست درین دور نشاطی قدسی جام بر لب چو گرفتیم، خمار آمد پیش