- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش غبغب ساقی ببوس قرقف باقی بنوش
2 در همه جا با همه دیده بدلدار دوز از غم عشقش بگو در ره وصلش بکوش
3 سینه بجار غمش تا بتوان میخراش بهر گل عارضش تا بتوان میخروش
4 جز ره مهرش مپوی غیر حدیثش مگوی شارع میخانه جوی سبحه بساغر فروش
5 تاز تو باشد اثر نبود از آنت خبر نیست در این ره بتردشمنی از عقل و هوش
6 بر سر کوی فنا سرخوش و رندانه رو قفل خموشی بلب وزتف جان دل بجوش
7 نقد بلا کآورند بر سر بازار عشق گر بستانند خیز جنس دل و جان فروش
8 بر در پیر مغان باش کمین بنده ای دست ادب بر میان حلقهٔ فرمان بگوش
9 غاشیهٔ دولتش خیل ملایک کشند هرکه بجان میکشد بار دلی را بدوش
10 مشرب رندی کجا مرتبهٔ زهد کو طعن برندان مزن زاهد خودبین خموش
11 چون ز نکوجز نکو ناید و یک بیش نیست هیچ نکوهش مکن دیدهٔ بد بین بپوش
12 بندهٔ احرار شو طالب دیدار شو واقف اسرار شو پند وی از جان نیوش