دوش بگوشم رساند نکتهٔ از حکیم سبزواری غزل 107

حکیم سبزواری

آثار حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش

1 دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش غبغب ساقی ببوس قرقف باقی بنوش

2 در همه جا با همه دیده بدلدار دوز از غم عشقش بگو در ره وصلش بکوش

3 سینه بجار غمش تا بتوان میخراش بهر گل عارضش تا بتوان میخروش

4 جز ره مهرش مپوی غیر حدیثش مگوی شارع میخانه جوی سبحه بساغر فروش

5 تاز تو باشد اثر نبود از آنت خبر نیست در این ره بتردشمنی از عقل و هوش

6 بر سر کوی فنا سرخوش و رندانه رو قفل خموشی بلب وزتف جان دل بجوش

7 نقد بلا کآورند بر سر بازار عشق گر بستانند خیز جنس دل و جان فروش

8 بر در پیر مغان باش کمین بنده ای دست ادب بر میان حلقهٔ فرمان بگوش

9 غاشیهٔ دولتش خیل ملایک کشند هرکه بجان میکشد بار دلی را بدوش

10 مشرب رندی کجا مرتبهٔ زهد کو طعن برندان مزن زاهد خودبین خموش

11 چون ز نکوجز نکو ناید و یک بیش نیست هیچ نکوهش مکن دیدهٔ بد بین بپوش

12 بندهٔ احرار شو طالب دیدار شو واقف اسرار شو پند وی از جان نیوش

عکس نوشته
کامنت
comment