-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شهی که نقش نگین جلال شد نامش همه ملوک زمانه اسیر در دامش
2 خدایگان جهان، شاه شیردل اتسز که شیر چرخ بترسد ز شیر اعلامش
3 جمیل گشت معالی بحسن اقبالش جمال یافته معانی بفرایامش
4 همه اکابر گیتی رهین افضالش همه افضال ایام غرق انعامش
5 عدوی دولت او چون بدست گیرد جام شراب زهر کند روزگار در جامش
6 در اضطراب از آنست آسمان شب و روز که برد هیبت شمشیر شاه آرامش
7 بروز بزم کمین مطربیست ناهید بروز رزم کهین قایدیست بهرامش
8 بجز خیال نماند اثر ز کلب الروم اگر بخواب بیند خیال صمصامش
9 در افتد ز سریر و بر افتد ز سرور اگر برند بموالی هند پیغامش
10 عنایت ازلی عدل داده تعلیمش سعادت فلکی خیر کرده الهامش
11 بنزد عقل ز گردون شریفتر باشد هر آن زمین که مشرف شود باقدامش
12 بوام دارد بدخواه جان ز خنجر او شدست وقت که گردد گزارده وامش
13 اگر عدوی وطن گیرد از برون جهان هم اندر آید آفات از در و بامش
14 مزینست زمانه بجاه و اقبالش مرتبست ممالک بتیغ و اقلامش
15 کدام عاقل دانا که او نجست هوا ؟ کدام توسن سرکش که آن نشد رامش؟
16 زمانه کرد ز احوال خویش آگاهش ستاره داد ز اسرار خویش اعلامش
17 همیشه تا که صلاح و فساد اهل زمین بود ز دور سپهر و ز سیر اجرامش
18 نظام باد هدی را برایت ورایش جمال باد جهان را بنامه و نامش
19 بهفت قسم زمین ولایتش مرساد ز هفت گردون رنجی بهفت اندامش
20 چنانکه کام من از خلعتش بحاصل شد همیشه باد بحاصل ز مملکت کامش