- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جانب سایه شده مردم روان سایه به دنباله مردم دوان
2 پرده نشین گشت فلک سوبسوی با همه زالی شد پوشیده روی
3 از سم اسپش که زمین کرد چاک خاک پر از مه شد و مه پر ز خاک
4 دیدن او را کله افگند ماه بلکه فتادش گرء، دیدن کلاه
5 خواست که پیشش ز سپهر برین ماه فرود آید و بوسد زمین
6 سوی فلک رفت زمیدانش گرد هم به فلک ماه زمین بوس کرد
7 اوج معانی نه به مقدار طبع بلکه گذشته ز سماوات سبع
8 رفت زمین را چو حجاب از میان گشت پدید از تهٔ آب آسمان
9 بس که زمین رفت ز همراهیش گاو زمین شد خورش ماهیش