1 اسرار ملک بین که بغول افتادست وان سکهٔ زر بین که بپول افتادست
2 وان دست برافشاندن مردان زد و کون اکنون بترانهٔ کچول افتادست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ای حیدر شهسوار وقت مددست ای زبدهٔ هشت و چار وقت مددست
2 من عاجزم از جهان و دشمن بسیار ای صاحب ذوالفقار وقت مددست
1 آن رشته که قوت روانست مرا آرامش جان ناتوانست مرا
2 بر لب چو کشی جان کشدم از پی آن پیوند چو با رشتهٔ جانست مرا
1 عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
2 اجزای وجودم همگی دوست گرفت نامیست ز من بر من و باقی همه اوست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **